تاریخ : ۳ مرداد ۱۳۹۲
به یاد روزهای خاطره انگیز بخشی از سرزمینمان

مدیرعامل بنیاد نیکوکاری امام صادق، پژوهشگر و فعال اجتماعی

 من مهمان نواز خوبی بودم درختان توت و شاتوت وقفی فراوانی داشتم که آنان را دعوت به چیدن توت و تناول آن می کردم و حتی اجازه می دادم که بعنوان سوغات ببرند .
جمعیتی که زیر سایه بید ها و بید مجنون و دیگر درختان را مفروش و بساط پذیرایی را می گستراندند از سرچشمه من برای سمارو ذغالی یا کتری و قوری بر روی اجاق های سنتی هیزمی و یا برروی پیک نیک گازی آب چایی را می آوردند که چای خوش دمی ( طعمی )  بوجود می آمد. آرامش آنان در کنار صدای دلنواز آب رودخانه من دو چندان می شد این  دو چندان ، دو چندان دیگری می شد وقتی که صدای پرندگان خوش آواز ،  چهچه بلبلان و پرندگان مهاجر و غیره را می شنیدید و می دیدند گاهی  مردان نی نواز سنگسری هم به وجد می آمدند و صدای نی و چهچه درهم  آمیخته می شد.
در قدیم به رسم مهمان نوازی ، سمنانی و سنگسری و درجزینی و  شهمیرزادی در کنار هم مهمانان از راه رسیده غریب را دعوت به  پذیرایی می کردند. بچه ها در محل آبگیـر رودخانه شنا یا ماهی صید  می کردن و خرچنگها را از لایه لای سنگها بیرون می کشیدند بزرگان  دمپای شلوار را بالا می بردند و در آب مواظب بچه ها بودن و سر و  صورتی هم به آب می زدند .  بانوان سنگسری در گوشه های خلوت رودخانه جمع می شدند و به رسم  قدیم پاهای خود را در آب می گذاشتند و دعا می کردند ، مسیر زیبایی  داشتــم که ناصرالدین شاه قاجار بخشی از آنرا پیمود.
بعضی از سنگسریها به طور دسته جمعی به این منطقه سرسبز و با طروات می آمدن و گوسفندی را ذبح نموده و برای قلیان ناهار ( صبحانه ) جگر و  کباب و برای چاشت ( نهار ) دیگـی میل می کردند .  از حیوانات حلال گوشت ( پرندگان ) ، جانوران وحشی ( درندگان ) ،  خزندگان ، و دو زیستان نیز از این آب استفاده می کردند .  نمی دانم پس از قطع آب چه به سرشان آمده است ؟  و چه اتفاقی در زندگی آنان رخ داده است ؟  نمی خواهم بیشتر صحبت کنم و وقت ذی قیمت شما را ضایع کنــم ولی  می دانید که با قطع آب پر خروش رودخانه چاهها و چشمه های منطقه  به خشکی گرائیده یا کم آب شده اند و هوا الطافت خود را از دست  داده است که حادثــــه کمی نیســـت . من حادثه دلخـراشی از پرندگان مهاجـر را مشاهده کرده ام وقتی که از  راه دور و دراز به آبخورگاه مسیر رفت و برگشت خود می رسیدند ،  بعضی ها را  دیــگر طاقت پرواز نمانده بود و چندی بعد پرنده ای  با چثه بزرگ و به جای مانده از قافله را دیدم که نای را رفتن  نداشت و یک جوان سنگسری آن رابردوش خود گرفت و رفت . نمی دانم تحویل محیط زیست داد یا فکرش نرسید چه باید بکند و  این شاهد ماجـرا در دسترس قرار دارد و آن اداره محیط زیست بی تفاوت را چه می توان گفت ؟ حداقل کار محیط زیست این بـود که به اداره امور آب بگوید :  طبق قانون باید ۱۷ لیـتر آب در ثانیه در این رودخانه جریان داشته  باشد ، که نگــفت و در حفظ زیست  محیطی منطقه توجهی می کرد که  نکرد و آنچه که نباید بشود ( تخریب محیط ) شــد .  حالا شهــردار و شــورا و مردم شهرهای منطقه می توانند مرا مثل دره ها و آبشارها و محل پرگل و سنبل محلات ، سراب کیو ، کبود وال ، بابا امان و خیلی جاهای دیگر احیاء نمایند و قرار بوده است چاه جایگزین شماره  هفت به این منطقه زیبا داده می شد که نشد . استاندار وقت قول جاری ساختن آب در رودخانه را موکول نموده بودند بعد از انتقال آب روزیه  که از یاد و خاطره ها رفته است پس بیائید فکری نمائید و با ایجاد  یک سد خاکی در بالادست مظهر چشمه آبهای رها شده در زمستان را جمع آوری کنید تا در تابستان محل تفرج شماری را مهیا کنم .
من حیفــم ، مــرا فراموش نکنیـــد ، من گوشه ای از شهــر آباد  شــما و استــــانم .  بیائید مـرا آبادم کنید ، بیائید حداقل همان ۱۷ لیتر در ثانیه قانونی را در رودخانه رها نمائید . شاید که پرندگان ، چرندگان ، خزندگان ، درندگان و دوزیستان به منطقه باز گردند . شاید دوباره هوای لطیف و مرطوب نصیب شما شود . آن وقت باز می یابم روزگار وصل خویش و شما ها را دعا میکنم. وای بــر من که آنقدر از آرزوهای خود گفتـم ………..   آری ،،،   وای بر من که آنقدر از آرزوهای خود گفتم اما دقیقا نگفتم که گل را به  چه نامی نسبت داده بودند . می بایست یـاد آور می شدم که این منطقه در شـمال غربی مهدیشهــر « سنگســر » ، انتهای بلوار کارگــر یعنی ،  گـل رودبارم که خجالت از گـل دارم  چون تبدیل به خارستان و ریگزار و سنگلاخ شـدم که از ماسه و شن طبیعی و قلوه سنگ من بهره برداری  می شــود .

اهــالــی مهدیشهر و درجزین مرا به زبان سنـــگســـری  ««   آر  »»  می گویــند .   قربان هرچه آدمهای با صفا و خوب که مرا بازسازی خواهند کرد .

* مدیرعامل بنیاد نیکوکاری امام صادق(ع) مهدیشهر

از خوانندگان عزیز دعوت می شود چنانچه عکس، مطلب و یا خاطره ای درباره این مکان ارزشمند دارند به آدرس info@sangesarnews.com ارسال نمایند تا امکان تهیه مستندات برای پیگیری احیا این منطقه زیبا با توجه به پیشینه آن فراهم آید. طبیعتا عکسها و مطالب ارسالی قابل نشر در سایت منتشر خواهد شد.

برچسب‌ها:,


2 پاسخ به “به یاد روزهای خاطره انگیز بخشی از سرزمینمان”

  1. حمید م حسینی گفت:

    استاد گرانمایه
    جناب آقای مصباحیان
    سلام و درود
    جقدر زیبا , سوار بر توسن کلک و کلام , ما را به هامون کودکی هایمان بردید . خاطرات بسیار از آر و ماهی های آن داریم .
    باشد که شاید روزی باز آن را شکفته ببینیم
    درووود و بدرووود

  2. سرباز کوروش گفت:

    بنام اهورا مزدا
    جناب مصباحیان ، درود
    فرمایش شما منطقی ، علمی ، تاریخی و احساسی است (البته برخلاف اقدامات انجام شده در انتقال آب آر ). ما در دوران گذشته از طبیعت خدادادی آر ( گل رودبار) استفاده میکردیم و شکر یزدان پاک را بجا می آوردیم . زمان انتقال آب زمان جبر و زور بود و علم و منطق تو گوش یک سری نمیرفت . کارشناسان با وجدان بیطرف بیان میداشتند چنانچه به شکل کنونی آب انتقال یابد چاهها ، قنوات و چشمه سارهای پایین دست خشک خواهد شد ، اکوسیستم منطقه از بین خواهد رفت و…، عدم اعمال نظر کارشناسان باعث خشک یا کم شدن چاهها و قنوات درجزین گردید و ما هم مانند عده زیادی از قربانیان دیگر فدای این بیفکری مسوولان وقت شدیم و باغ سه هزار متری و سر سبز ما و دیگران با کم آب شدن چاه تبدیل به بیابان گردید و سالهاست که نتوانستیم از این باغ بزرگ حتی یک انار بچینیم، بماند به وقتش …
    بهر حال ما هم همچون عده کمی از سنگسری ها جهت زنده نگه داشتن یاد و نام آر سالی یکی دوبار به آر میرویم البته هر چند منطقه آن تراوت و سرسبزی و زیبایی خویش را از دست داده ولی درختان توت کهنسال با تشنگی و سختی زیاد همچون سنگسری های اصیل بخشندگی و استواری خویش را از دست نداده و با میوه و سایه خویش از مهمانان پذیرایی میکنند . من بر این باورم که دوباره آر رازنده خواهیم کرد، مطمئن باشید .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تبلیغات