تاریخ : ۱۱ دی ۱۳۹۵

گفتگویی صمیمی با حسین تورانیان ،قهرمان بازی های آسیایی 1974

تهرانفن های مرا در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی کنید اگر کافه نادری برای هنرمندان ایران سرشار از نوستالژی است. سالن جهانبخت توفیق(امجدیه) هم یک نوستالژی غمبار از تاریخ کشتی ایران است؛جایی که قهرمانان فراموش شده کشتی به آنجا می آیند،همدیگر را می بینند و خاطرات غبار گرفته ی خود را با هم مرور می کنند.

حسین تورانیان یکی از آن قهرمانان سرشناس است که در همین سالن تمرین کرد و چندین سال ستاره کشتی فرنگی کشور در وزن 57 و 62 کیلو بود.قهرمانی در بازی های آسیایی 1974تهران و سال ها افتخار آفرینی در میدان های بین المللی دیگر کافی است تا نام وی به عنوان یکی از برجسته ترین کشتی گیران فرنگی کار تاریخ ایران مطرح شود.متن گفتگوی ما را با این پیشکسوت ارزنده کشتی کشورمان را می توانید در ذیل مشاهده کنید.تولد و روزهای کودکی در محله جوادیهاردیبهشت سال1332 در محله جوادیه به دنیا آمدم.پدرم اهل سنگسر سمنان و مادرم تهرانی بود و من فرزند دوم خانواده بودم.

آن روزها جوادیه محله ای ورزشکار پرور بود و بیشتر کشتی گیران تهران از محله ما بودند. مانند اکبر یدالهی ، قدیر یعقوبی ، احمد شجری ، کاظمی و..که همگی از کشتی گیران خوب تهران بودند. برادر بزرگم هم کشتی گیر بود و من هم برای تماشا همراه او به باشگاه می رفتم با دیدن شروشوق بچه های کشتی،من هم دوست داشتم که کشتی گیر شوم اما پدرم به شدت مخالف بودم و به من می گفت فقط درس بخوان.آغاز کشتیهنگامی که وارد دبیرستان شدم به خیابان هلال احمر فعلی(انبار نفت سابق) نقل مکان کردیم،برادرم مسابقات داخلی دبیرستان را راه اندازی کرد و به من گفت کشتی بگیر.به او گفتم اینها همه قهرمان هستند و من چیزی نمیدانم؛اما برادرم اصرار کرد و من قبول کردم.در آن مسابقات بدون اینکه فنی بدانم قهرمان شدم واین مقدمه ای برای ورود من به دنیای کشتی بود. به طور رسمی سال1345 وارد کشتی شدم ودر در باشگاه البرز ثبت نام کردم. البته به طور پراکنده در باشگاه های شفق,گودرز و دخانیات دور از چشم پدرم هم تمرین می کردم. درتمرینات باشگاه البرز همه را بردم و مربی مان گفت که باید در مسابقات تهران شرکت کنم.آن زمان تهران را به چهار ناحیه تقسم کرده بودند و در هر وزنی بین 300 تا350 کشتی گیر حضور داشت،مسابقات پنج روز طول می کشید و گاهی تا 21 دور کشتی می گرفتیم.

من یک جوان لاغر و استخوانی بودم وبا نفس خوبی که داشتم همه را زمین زدم و قهرمان کشتی آزاد وزن 57 کیلو تهران شدم؛اما سهم قهرمانی من کتک مفصلی بود که از پدرم خوردم!برای مسابقات کشتی آموزشگاه های کشوری به میزبانی کرمان انتخاب شدم اما جرات نداشتم به پدرم بگویم،تصمیم گرفتم به کشتارگاه تهران بروم و با همکاران پدرم صحبت کنم تا اورا متقاعد کند رضایت بدهد.آنهاهم با چه مصیبتی رضایت او را گرفتند. هنگامی که می خواستم به مسابقات کشوری بروم 300تومان به من داد و با لحن تندی گقت باید اول شوی. در اولین کشتی ام با گیلان ابرویم شکافت و 6بخیه خورد. دکتر اجازه نداد که کشتی بگیرم اما با التماس و گریه من، قبول کردند ادامه دهم . تا فینال مسابقات آمدم اما به دلیل خونریزی شدید نگذاشتند ادامه دهم و دوم شدم.تختی به من گفت پهلوان گریه نمی کند!یک روز در خیابان انبار نفت سابق(هلال احمر کنونی) به مدرسه می رفتم که آقای نبی سروی و آقا تختی در ماشین نشسته بودند و از کنار من گذشتند،وقتی تختی را دیدم؛شروع به دویدن کردم و داد می زذم آقا تختی آقا تخی که ناگهان در جوب افتادم و استخوان پایم ورم کرد.تختی ماشینش را کنار زد در حالی که گریه می کردم ،مرا بیرون آورد. او من گفت پهلوان گریه نمی کند.من هم اشکهایم را پاک کردم او دستی بر روی سرم کشید و 10 تومان به من داد؛که آن روز ها پول زیادی بود. به پاس آن محبت،بعد از انقلاب چندین بار بابک پسر مرحوم تختی را به امجدیه آوردم واو را تمرین می دادم.به درخواست گیوه چی فرنگی کار شدمیک روز ناصر گیوه چی به من گفت که تو فنون کشتی فرنگی راقشنگ اجرا میکنی و پیشنهاد داد که کشتی فرنگی را ادامه دهم.

حسین تورانیان

روز بعد به سالن امجدیه رفتم؛دیدم دم درآقایان عبدالله موحد،سید عباسی،جوادی و محمد قربانی حضور دارند،خجالت کشیدم بروم و برگشتم.گیوه چی یکی را در خانه ما فرستادو مرا به سالن آورند.چند ماهی کار کردم و سپس به خدمت سربازی رفتم اما معاف شدم و دوباره تمریناتم را شروع کردم.ازدواج و تشکیل خانوادهسال 1353 ازدواج کردم تا سال 62 بچه دار نشدیم ؛ در همین سال به مشهد رفتم و در بارگاه امام رضا دعا کردم و خدا یک فرزند پسر به نام رضا به ما عنایت کرد.دو دختر دارم که یکی دانشجو است و دیگری ازدواج کرد که دختری به نام مانبا دارد که پدرش را در سانحه تصادف از دست داد.به نوه ام مانیا علاقه خاصی دارم او همه زندگی من است.سالهای قهرمانی دهه 50 وخاطرات آن روزهاسال 1351،برای حضور تورنمنت تفلیس در شوروی مسابقه آن زمانی که عضو تیم ملی بودم؛مربیگری می کردم و تاکنون هم کلاس هایم را ادامه داده ام.همیشه دوست داشتم تا تجربیاتم را به کشتی گیران جوان انتقال بدهم. 9 سال مربی دانشگاه های پیام نور سراسر کشور بودم و تیم آزاد و فرنگی پیام نور را قهرمان دانشگاه های کشور رساندم.در این سال ها به طور پراکنده در خیلی از باشگاه ها حضور داشتم و با کشتی گیران زیادی کار کردم.

منصور برزگر نه ماه، علیرضا دبیر را به من سپرد و من روی فن بارانداز با او کار کردم و نتیجه اش را با قهرمانی دبیر در المپیک مشاهده کردیم. با مجید ترکان ، عسگری محمدیان،عباس جدیدی،عباس حاج کناری،فردین معصومی ودیگر کشتی گیران کار کردم.47 سال است که در کشتی هستم، اما از آنها نیستم که بگوبم مرا مربی تیم ملی کنید.اگر خواستند می روم  و اگر نخواستند اصراری ندارم. البته در زمان طالقانی دعوت شدم اما مثل اینکه محمد بنا تمایلی نداشت که من در تیم ملی مربی باشم.آقای مارتینتی در حاشیه مسابقات پیشکسوتان به من گفت که  هرجای دنیا بخواهی تورا برای مربیگری اعزام می کنم. از کشورهای آلمان،سوییس،آمریکا،فرانسه و هند پبشنهاد های خوبی داشتم اما قبول نکردم چون وطنم را دوست دارم وفقط میخواهم به کشورم  خدمت کنم.15 مدال طلا و خلق یک رکورد در مسابقات  کشتی پیشکوتان جهاناز سال 1995 تا سال 2008 به صورت منظم در وزن 68 کیلو در مسابقات پیشکوتان جهان در کشتی آزاد حضور داشتم و دوبار هم در کشتی فرنگی شرکت کردم که در مجموع 16 مدال شامل 15 مدال طلا و یک مدال نقره به دست آوردم.

حسین تورانیان

مارتینتی رییس سابق فیلا از اجرای فنون من تعجب می کرد و از من پرسید اینها چه فنونی هستند؟من استاد اختراع فن بودم و درکشتی فنون خاصی را اجرا میکردم. فن هایی که اجرا می کردم را در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی کنید!مرگ را ضربه فنی کردم!سال  2009 اماده حضور در مسابقات جهانی پیشکسوتان در ترکیه بودم.در همین سالن امجدیه تمرین می کردم که ناگهان فشارم بالا رفت و بی حال شدم.مرا به بیمارستان قلب تهران بردند ، آنجا مرا  احیا کردند واز مرگ نجات پیدا کردم و آن روز سایت های اینترنتی نوشتند حسین تورانیان مرگ را ضربه فنی کرد.من پنج بار رگ قلبم را عوض کردم و به خاطر وزن کم کردن های مداوم کلیه هایم سالم نیست وکلیه سمت چپم کاملا از کار افتاده است.هنگامی که عمل کردم غیر از دوستان هیچ کس هیچ کسی به عیادت من نیامد.از طرف صندوق حمایت از پیشکسوتان هم یکبار امدند10کیلو برنج و چند بسته ماکارونی و روغن آوردند! و دیگر هیچ کسی سراغ مارا نگرفت.

تالیف کتاب در زمینه ی کشتیکتابی به نام علوم و فنون کشتی آزاد و فرنگی را نوشتم که بعد ازگذشت 15 روز نایاب شد و خودم هم هیچ نسخه ای از آن را ندارم.کتابی هم به اتفاق مرحوم بلور نوشتیم که با مرگ ایشان نیمه تمام ماند.قبل از انقلاب هم با عطا الله بهمنش و ناصر گیوه چی در تلویریون به آموزش کشتی می پرداختیم.خاطره ای شیرین از جام ابراهیم مصطفی در مصردر مسابقات ابراهیم مصطفی، در وزن 57 کیلوبا حریفی از بلغارستان روبرو شدم هنگامی که با او کشتی گرفتم با خودم گفتم،این کشتی گیر چقدر سنگین است؛بالاخره با سرسختی اورا بردم.بعد از پایان کشتی، به ما اعلام کردند که اشتباهی صورت گرفته واین حریف شما نبوده است ؛ او کشتی گیروزن 74 کیلو است!قهرمانی در بازی های آسیایی تهران،بهترین خاطره ورزشی من است.در بازی های اسیایی تهران از 10 وزن 8 مدال طلا گرفتیم که در تاریخ کشتی فرتگی ایران بی سابقه است.یک سال در اردوی تیم ملی حضور داشتیم و زحمت های زیادی کشیدیم. قهرمانی ما در حضور قدرت های کشتی آسیا خیلی با ارزش بود.مربی ما در آن مسابقات ناصر گیوه چی بود که به نظرم تاثیر گذار ترین مربی تاریخ کشتی فرنگی ایران بوده است.تلخ ترین خاطره ورزشیشاگردی به نام مجید میر معصومی داشتم که سنگین وزن خوبی بود واندام ورزیده ای داشت.او حتی می توانست جای کارلین را بگیرد.سال ها برایش زحمت کشیدم ودوست داشتم روزی قهرمانی هایش را ببینم.اما در سن 20 سالگی به رحمت خدا رفت و خیلی مرا ناراحت کرد. می دانستم در المپیک لندن نتیجه می گیریمچند روز قبل از شروع بازی های اسیایی،به محمد بنا پیامک دادم و گفتم تیم ایران قهرمان المپیک می شود و نگران نباشد. از قهرمانی بچه ها در المپیک لندن خوشحال شدم .محمد بنا چندین سال در خانه کشتی ماند و تیم را هدایت کرد.مدیریت اوخوب بود هرچند از نظر فنی زیاد قوی نیست اما حضوروی در کشتی تاثیر گذار بود.

صحبت پایانی حسین تورانیان :در این مدت هیچ مسئولی را به چشم ندیدیم و هیچگاه از ما تقدیر و تشکر نشد. 47 سال در ورزش کشتی هستم و اگر در ابن مدت کارگری می کردم هم اکنون یک بساز بفروش بزرگ بودم اما الان راننده تاکسی هستم. بعد از 15 سال حضور در تیم ملی بزرگسالان نمی دانم جایگاهم کجاست.از آنها می خواهم به فکر قهرمانان مملکت باشند. در اینجا جا دارد از شورای اسلامی و شهرداری شهرستان گردشگری مهدی شهر(سنگسر) تشکر کنم؛ با تصویب انها یک خیابان در آن شهرستان به اسم من است.از شما تشکر می کنم که به فکر پیشکسوتان کشتی هستید.

برچسب‌ها:,


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تبلیغات