تاریخ : ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
طلب حق
زنده یاد مظاهر صمدی سنگسری

 

من غلام و سردارم، من بنده و سالارم     آزاده ام چو سرو، من خوار نخواهم شد

پندار من چون خور، کردار من چون حر        گفتار من چون در، پژمرده نخواهم شد

دردانه و سنگدانه جمله به حراج آرند        بینایم و هوشیارم گمراه نخواهم شد

در عالم درویشی من من چه بها دارد       خاکی شدم و فانی در دام نخواهد شد

کم لطفی و بی مهری در مسلک ما ظلم است     این درد دوا دارد بیمار نخواهم شد

چون عرضه شود مهرم طالب سر بازار است          این بار بها دارد سرخورده نخواهم شد

خود خواهی و سرمستی نبود صفت رندان          عیاری طلب کردم گمنام نخواهد شد

رزقم به برم آید، ناگفته مرا خواند              بهر چه هراسانم محتاج نخواهم شد

من بنده وارسته از هر دو جهان رسته      امید به حق بستم نومید نخواهم شد

با یار وفا کردم با دوست صفا کردم          زین پس به چه اندیشم بی یار نخواهم شد

دستم به دعا باشد خالی ز ریا باشد      چون طالب حق هستم در نار نخواهم شد

 1385/06/17

زنده یاد مظاهر صمدی سنگسری


10 پاسخ به “طلب حق”

  1. همایون گفت:

    یادش گرامی وراهش پررهرو . چقدرزود دیر میشه

  2. عباس معالی سنگسری 19/3/1394 گفت:

    یادی زمظاهر وحبیب آمد خوش گشتند به قرب ایزد سرمد خوش

    این هردوغزیزراست عیش فردوس باشند بَرِ سلا له ی احمد خوش

    روانشان شادمان باد.

  3. علیرضا گفت:

    روحت شاد مهندس عزیز

  4. علی فریدونیان گفت:

    مظاهر خوبم ، رفیق باصفایم ، هم کلاسی سال های ۴۷-۴۸-۴۹ دبیرستان همایون سنگسر
    یادت وخاطره هایت در دلم باقی خواهد ماند
    علی فریدونیان
    دبیر زبان انگلیسی آموزشگاه نیک آیین ومهر آیین
    مهدیشهر

  5. بختیارذوالفقارخانی گفت:

    بسیار زیبا سروده اند.روحش شاد ویادش سبز

  6. پرهام گفت:

    پندار من چون خور، کردار من چون حر گفتار من چون در، پژمرده نخواهم شد .ای مظهرعشق و صفاروحت شاد

  7. حميد گفت:

    بنام خدای خورآفرین
    بزرگمردی را از دست دادیم که اسطوره تلاش بود و غیرت سنگسری در کارش موج می زد و جوانمردی در رفتارش هویدا بود ولی شکر می کنیم خدا را که خوشنامی برای خودش و خانواده اش و طایفه مان گذاشت…
    سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
    مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند
    روحت شاد پسرعمو…

  8. amir گفت:

    روحش شاد ویادش گرامی

  9. احمد گفت:

    من بنده وارسته از هر دو جهان رسته امید به حق بستم نومید نخواهم شد
    با یار وفا کردم با دوست صفا کردم زین پس به چه اندیشم بی یار نخواهم شد
    دستم به دعا باشد خالی ز ریا باشد چون طالب حق هستم در نار نخواهم شد
    خدایش بیامرزد و با اولیا خودش محشورش نماید.

  10. رابندی گفت:

    روحش شاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تبلیغات