تاریخ : ۱۵ آبان ۱۳۹۱

امروز، 15 آبان سالروز درگذشت زنده یاد استاد چراغعلی اعظمی سنگسری است. این نویسنده و پژوهشگر برجسته کشورمان، دانش آموخته دانشگاه کمبریج در رشته زبان و ادبیات  انگلیسی بود و آثار و کتب بسیاری از ایشان باقی مانده که بسیاری از آنها مربوط به زادگاهش سنگسر است. یکی از این کتب ارزشمند ، کتاب واژه نامه سنگسری است. این کتاب حکایت از همت والای ایشان در جمع آوری واژگان سنگسری دارد. استاد در 15 آبان 1381 بر اثر عارضه قلبی درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی

در این مقال می کوشم شمعی در راهی که  استاد مشعلدار آن بود، روشن کنم…باشد که همواره آفتاب علم و آگاهی خانه قلب و اندیشه مان را  نورانی دارد.

 *باستان شناسی، همیشه بیرون آوردن یک شهر از زیر زمین نیست؛ گاهی بیرون آوردن یک نگاره با زیرکار اصولی با ترکیب رنگ سفید و اخرایی از زیر لایه ای بی روح و بی تفاوت از گچ است(اشاره به نگاره خانه کی پور) و گاهی بیرون آوردن دنیای پشت واژه ها،از گورستان کلمات و اصطلاحات غیرمصطلح یک زبان ؛کلماتی که به مرور از زبان روزمره مردم حذف شده و از زندگی  در دنیای اذهان و زبان مردمان به انزوا کشیده شده است تا آنجا که در گورستان واژه ها مدفون شده است.

این گورستان واژه شاید سینه یک پیرمرد یا چشمان پر از سخن یک پیرزن است که معلوم نیست چند سال دیگر زنده هستند.وقتی خود آنها مهمان خاک شوند دنیای پشت واژه هایی که در سینه داشته اند نیز با آنها دفن خواهد شد.دفنی که دیگر امکان بیرون کشدنش از زیرخاک نیست چراکه واژه ها از جنس شیء نیستند.آیا حواسمان به مدفون نشدن این دنیاها زیر ذرات خاک ثانیه ها، هست؟

واژه مقدس است.واژه همچون یک موجود زنده است.واژه در ابتدا یک الهام و یک حس است که در گوشه ای از دلت یا ذهنت می خلد و همانجا می چرخد و می چرخد و رشد می کند تا آن هنگام که زمان تولدش می رسد و آن گاه در قالب ترکیب چند حرف و صدا، پا به دنیای حیات می گذارد همانطور که یک روح در قالب یک طفل.

 و دفن واژه های زنده،همچون زنده به گور کردن دختران زمان پیامبر،خاک ریختن بر چشمانی است که به زبان مهر با تو سخن می گویند.

 تابستان با عمویم به ییلاق رفتم،عمو ورزشکار است و کوهنوردی برایش به مثابه پیاده روی است.من همیشه از او عقب بودم.این بار اما یک باتوم کوهنوردی خریدم و به عنوان «دستگیرچو» با خودم بردم و دیدم که چگونه دستگیرچو با من حرف می زد.او از قوانین حاکم بر اسکلت و قوای حرکتی بدنم می گفت، او از راه ها و چگونگی تا کردن و مهربان بودن با آنها برایم حرف می زد. مونس من شده بود ، صدایشان را می شنیدم،صدای او و دشتها و تپه ها و دره ها و راه ها ..،باهم گرم سخن بودیم و من متوجه مسیر و گذشت زمان نبودم تا رسیدیم. عمویم گفت این بار از من عقب نبودی؟آیا به توصیه من گوش کردی و صبح ها می دوی و یا به خاطر دستگیرچو بود؟و من گفتم که به خاطر دستگیرچو بوده است.

به او از حرفهای دستگیرچو گفتم که می گفت: این قسمت از راه  «ورکش» است مرا به صورت کج بین کتف و کمرت بگذار،این قسمت از راه «سرژورنکی» است،مرا روی کتفت بگذار و دستانت را از پشت به آن آویزان کن و ….

 شاید بسیاری از کلمات در واژگان سنگسری ، از دنیای راهنوردی در دشت ها و کوه های بکر خداوند حکایت می کند،از گفت و گوی خاموش راه و انسان و دستگیرچو؛ کلماتی مانند«ورکش»،«دستابندی»،«بند»… و چقدر اشتیاق داشتم که واژه های این تیپی بیشتری را بشناسم تا بتوانم دنیای مذکور را بیشتر از زیر واژه ها بیرون بکشم.دنیایی که از تعامل طبیعت و انسان و ابزار ساخته می شود واین دنیا واقعا وجود دارد،همانطور که خاطره واقعا وجود دارد،همانطور که دنیای ماده به عنوان قشری ترین دنیای موجود، وجود دارد و به خاطر همین دنیاهای بکر و فراماده است که بسیاری سنگسریها بیش از هر محیطی خود را متعلق  و وامدار به «خیل» می دانند.

 می دانم که پشت واژه های سنگسری دنیاهای قشنگی هست. واژه هایی که حاصل گفت و گوی خاموش چندین و چند نسل سنگسری با طبیعت هر چیز است؛طبیعت مادر بودن،طبیعت پدر بودن،طبیعت آب،طبیعت آتش ،طبیعت کودکان،طبیعت گیاهان،طبیعت حیواناتی که نزدیک و دور از آنها زندگی می کرده اند و….

شاید زبان سنگسری بیش از هر زبان دیگری ، می تواند طبیعت ما را از زیر لایه  لایه هیاهو و بدو بدو و گرد و غبار ناشی از سرعت چرخش چرخ های تکنولوژی و مدنیت،بیرون بکشد و در برابر ما نهد تا خویشتن خویش را بازیابیم و در آغوش کشیم و با اشک شوق ناشی از بازیافتن خود ، آتش بی تابی ها ، کلافگی ها و ناآرامی های زندگی مان را بازنشانیم.زندگی ای که در لای لای چرخ های خرافه های به ظاهر روشن،دروغ های مصطلح، سرعت ،تکنولوژی و مدرن شدن گیر افتاده و درد می کشد.

شاید سنگسری ها بتوانند از بزرگترین باستان شناسان طبیعت  زندگی و نفس حیات باشند و دنیاهای بکری که مملو از حس زندگی است  را  از زیر واژه های سنگسری بیرون بکشند چرا که آنها نسل هاست که با طبیعت زندگی می کنند و نسل هاست که بر حفظ اصالتهای خود کوشیده اند چنانچه شاید زبان آنها اصیل ترین زبان موجود در ایران زمین است.


17 پاسخ به “«باستان شناسی دنیای دفن شده واژه های سنگسری» به بهانه سالگرد درگذشت استادچراغعلی اعظمی”

  1. رومینا حدادیان گفت:

    سلام همشهری عزیز . من خیلی علاقه مندم تا کتاب استاد اعظمی رو مطالعه کنم . می شه راهنماییم کنید که چطور می تونم این کتابو تهیه کنم .
    خَلی ممنون . خا سایت خَلی خاره بُ. ایشاالله روژی بَرِسِیِ کو سنگسری کاتا خاره سنگسری حرف دِیِنِن و هم زِبون چوند سالی بعد از بین نَشو. ??? زنده باد سنگسر

  2. معصومه غنیان گفت:

    قابلت رو نداشت فرزانه عزیزم

  3. فرزانه غنیان گفت:

    ممنون از مقاله زیبایت …. کاش وارثین پروفسور اعظمی هر چه زودتر جداً و بیشتر پیگیر شده و به قول خودشان امانت ایشان را به صاحبان اصلی و جوانان این مرز و بوم بازگردانند. می دانم که استاد هم راضی نیست که علاقه مندان به این زبان و فرهنگ در انتظار با زمانی نامشخص بمانند.

  4. معصومه غنیان گفت:

    علی عزیز
    من کتاب رو در دست یکی از اقوام دیدم که گویا از انجمن حمایت از پژوهشگران جوان امانت گرفته بودند از آقایی به نام صمدیان.
    آرش جان
    مرسی از اینکه به قولت وفا کردی و نوشته امو خوندی.
    آقای مصمم درود
    این سوز دل شما یک کاری رو پیش می بره بالاخره
    «دلا بسوز که سوز تو کارها بکند»

  5. دادا گفت:

    شنیدم کتابفروشی سروش تعدادی کپی از واژه نامه تهیه و توزیع کرده متاسفانه انهم تعطیل شد .

  6. مصمم گفت:

    جناب سرباز کوروش عزیز
    بروی چشم ببخشید.
    همه شان عالیند

  7. سرباز کوروش گفت:

    بنام اهورا مزدا
    جناب آقای مصمم، درود
    بنظر بنده استفاده از لفظ (نداشتن عرضه )برای شورای شهر نابجاست . امیدوارم دیگر از این لفظ برای آنان استفاده نفرمایید .

  8. در مورد نامگذاری خیابانی بنام استاد اعظمی میبایستی شورای شهر اقدام نماید که هیچکدام از سه دوره ی شورا نه اعتقادی به این امر داشتند و نه عرضه ان.پیشنهاد بنده مناسبترین خیابان،خیابان اندیشه(ارتباطی صاحب الزمان به میدان شهدا)میباشد که خانه پدری استاد هم نزدیک انجاست.
    در مورد واژه نامه استاد مشکل اصلی کمبود ان نیست بلکه مشکل در عدم تشکیل تیم برگردان بفارسی ان است که بایستی به اتفاق کارشناسان و علاقمندان جهت ترجمه بفارسی اقدام شود. اقداماتی بصورت پراکنده توسط چند نفر صورت گرفته که از همین مختصر میتوان فهمید چه حجم بزرگی از واژه های سنگسر از محاوره فعلی ما حذف شده است.و تنها راه باقیمانده برایمان استمداد از معمرین سنگسر است.

  9. آرش خوبانی گفت:

    سرزمینی که ریشه‌ی گم‌شده‌ی همه‌ی ما در آن است، یکی از قلب‌های تپنده‌ی سرزمین گویش‌هاست. جدای از حس نوستالژیکی که مطلب شما در من ایجاد کرد، مطلبی بیان می‌کنم پیرامون علت کمرنگ شدن کلمات و خودِ گویش سنگسری. باید بررسی کرد چرا در گذشته‌؛ با وجود نزدیکی مرزهای جغرافیایی، ما شاهد گویش‌های بسیار در اطراف سمنان و سنگسر هستیم. زبان، هدف‌اش ایجاد ارتباط بین انسان‌هاست. امروز هم؛ با پیشرفت امکانات ارتباطی، ما شاهد آن هستیم که زبان‌ها به سرعت در حال اصلاح‌ و گاهن در سرزمین‌هایی چون سنگسر، گویش‌ها در حال کمرنگ شدن و در گام بعد، به تاریخ سپرده شدن هستند.

    باید با دیدی باز به مسائل نگریست و با بررسی دلایل و مطالعات لازم، پاسخی برای این دلایل یافت و حداکثر تلاش را برای حفظ آداب و رسومی کرد که شکل‌دهنده‌ی همه‌ی ماست.

    در مورد کتاب هم پیشنهادی دارم. عزیزانی که به این کتاب دسترسی دارند، می‌توانند با آگاهی بازماندگان نویسنده و ناشرین این اثر، نسخه‌ای از آن‌را به صورت اسکن شده و مجموعه‌ای از فایل پی‌دی‌اف در سایت قرار دهند و حسابی معرفی کنند برای فروش این اثر. این‌گونه هم این کتاب ارزشمند در اختیار افرادی چون من قرار خواهد گرفت و هم کمکی به ناشر این اثر گران‌بها خواهد بود.

  10. علی گفت:

    با سلام و خدا قوت به همه گردانندگان سایت سنگسر نیوز
    چگونه میتوان این کتاب راتهیه کرد؟

  11. معصومه غنیان گفت:

    متشکرم آقا بختیار،تو لطف دانده عامپور
    و آن جمله قصارتان در مورد استاد اعظمی را به نیابت شما می نویسم:کاش تندیسی در سنگسر ساخته شود از استاد اعظمی و زیر آن بنویسیم:فردوسی سنگسر

  12. بختیار ذوالفقارخانی گفت:

    دروود
    خانم غنیان گرامی :طبق معمول مطلب را بسیار زیبا نوشتید و لذت بردیم.همانطور که میدانید از این کتاب فقط 500نسخهچاپ شده وبسیار کمیاب است .ایکاش میشد بگونه ای آنرا در اختیار عموم علاقه مندان گذاشت

  13. معصومه غنیان گفت:

    آقاحمیددرود
    زدی به هدف ماکپور…واژه باید خود باد خود باران باشد…
    جناب سرباز کوروش درود
    ممنون از دیدگاهی ته،تو لطف دانده ماکپور
    آقای حامدی
    و سلام و درود بر ته، کو با بذل توجه و عنایتی اشتون به گروهی کو نام ببرت، موجب دلگرمی انون بونده.

  14. بهنام حامدی گفت:

    رحمت یزدان پاک بروح مردان وزنانی که جهت اعتلای پرآوازه نمودن نام زادگاه عزیزمان زحمات زیادی کشیدند وازاین دنیا رفته اند و سلام ودرود وافر بر مردان وزنان با غیرت ووطن دوستی که به جهت معرفی این عزیزان از دست رفته تلاش وکوشش میکنند تا هم نسبت به معرفی آنان به نسل جوان و سایر همشهریان اقدام میکنند وهم دلهای خفته ای را که در جهت اعتلای زادگاه خویش بیدار نشده اند را بیدار سازند.

  15. سرباز کوروش گفت:

    بنام یزدان پاک
    خانم غنیان درود
    آقای اعظمی در راه علم قدم برداشت وزحمات زیادی متحمل شد تا به سهم خویش در زنده نگه داشتن زبان و فرهنگ سنگسری شریک باشد(البته سهم ایشان در این زمینه بی نهایت زیاد است )پس سنگسری ها هامدیون زحمات وی جهت زنده نگه داشتن زبان کهن سنگسری هستند .متن شما هم بسیار عالی بود و موضوعات را خیلی خوب به هم ربط داده بودید .

  16. حمید گفت:

    سلام
    به قول سپهری :
    واژه باید خود باد خود باران باشد
    چترها را باید بست
    زیر باران باید رفت
    ….
    بحث جالبی بود .دنیای واژه ها دنیای قریبیست که ساعت ها میتوان پیرامون آن بحث کرد واژه های گرم و سرد یا واژه های خشک و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تبلیغات