کتاب “سرگرمیها و بازیهای بومی و محلی در سنگسر” به همت علی عبدالحسینی توسط انتشارات حبله رود منتشر شد. در این کتاب بیش از ۱۵۰ سرگرمی و بازی شناسایی و مورد پژوهش قرار گرفتهاند که یادآور روزهای خوش فرزندان این شهر بوده است. این مجموعه بازیها میتواند با ورود مجدد در جمعها ی دوستانه، خانوادگی و مدارس، صمیمیت خانوادهها و دوستان را افزایش دهد و مهر و محبت «همبازیگری» را که یکی از اهداف این بازیها بوده گسترش دهد. برای آشنایی بیشتر مخاطبین مقدمه این کتاب به قلم علی عبدالحسینی در ادامه بازنشر میشود.
«ملتی که تاریخ خودش را نداند سزاوار بردگی است.»([1]) نادرشاه افشار
«ملتی که تاریخش را نداند محکوم به تکرار آن است.» آیتالله طالقانی
توجه و غور در تاریخ و فرهنگ هر قومی از نشانههای هوشمندی و درایت مردمان آن است. چه بسا کسانی که تاریخ خود را فراموش کردند یا به آن پشت کردند و به فنا رفتند.
اما مهمتر اینکه قرآن کریم تاریخ را آینهای میداند که در آن میتوان تمامی حوادث زشت و زیبا را دید و از این حوادث الهام گرفت و سرنوشت آینده زندگی را با الهام از این آینه انتخاب کرد.
(فاعتبروا یا اولی الابصار)([2]). عبرت بگیرید ای صاحبان هوش و بصیرت.
فرهنگ عامه از طرف انسانهای یک قوم خلق میشود و قلمرو آن آنقدر وسیع است که میتوان با اغراق آن را به تمام حیات و زندگی انسان مرتبط دانست. میراث فرهنگی یک ملت نشان هویت و حیات یک ملت است و انسانهایی که به فرهنگ، تاریخ و گذشته خود پشت میکنند بدون هویت میشوند و از گذشته، نه درسی میگیرند و نه پندی و مجبور به تکرار اشتباهات گذشته خواهند شد. فرهنگ دارای قدرت عجیبی است و در جوامع مختلف به صورتهای مختلف ظهور مییابد و متأثر از رویکردهای مختلف دینی، قومی، نژادی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی است. ملتها از طریق فرهنگ و خرده فرهنگها احساس تعلق پیدا میکنند و وطن و وطن دوستی ارزش و مفهوم مییابد.
مرزهای جغرافیایی تنها تعلق ظاهری به وجود میآورد اما مرزهای فرهنگی، تاریخی و اختلافات زبانی و دستهبندیهای رسوم و آداب و فولکلور میتواند راز و رمز ملیگرایی، وطن پرستی و جانفشانی برای اهداف یک ملت باشد.
امروزه گردشگری در دنیا به عنوان یک صنعت مورد توجه همه کشورها، شهرها، قومیتها و ایلها قرار گرفته و نقش فرهنگ بومی محلی در پدیده گردشگری بسیار مهم دیده شده است. گردشگرانی که با خود پول و سرمایه میآورند، به دنبال فتح ناشناختههای بیشتر و درس عبرت از گذشتههای نه چندان دور و دراز انسانها هستند و آنچه آنها را به دنبال این گونه میراث گرانبهای ملموس و ناملموس کشورها میکشاند عطش سیریناپذیر ذهن خلّاق انسان قرن بیستم به بعد است که با پیشرفت تکنولوژی و انفجار اطلاعات و ظهور هوش مصنوعی، نگران هویت موجودی در روی خاک به نام «انسان» است و این خرده فرهنگها و تفاوتهای زبانی و بومی و منطقهای و قومی و قبیلهای، دارد به سوی این خلأ به وجود آمده از بیفرهنگیِ زمخت و بیرحم دنیای جدید، دریچهای باز میکند و به همین دلیل است که بسیاری از اندیشمندان و جامعهشناسان جهان به فکر بازآفرینی هویت انسانها به وسیله فرهنگ و تاریخ افتادهاند و سالها از ما پیشی گرفتهاند.
در همین سنگسر که مهدیشهر امروز ماست چه بسیار میراث گرانبهای ملموس و ناملموسی را از دست دادهایم:
ارگ ذوالفقار خانی که با ارگ بم رقابت میکرد و اگر امروز بود و داشتیم، سنگسر و طالب آباد را به یک بندرِ آباد تبدیل میکرد، با سوت و کفِ ما اهالی شهر، با بیل و بولدوزر تجدد و شهرنشینیِ مفرط به آسفالت و سیمان و گچ تبدیل شد.
دهها آب انبار را روزها و سالهای گذشته زباله دانی کردیم و سپس با خوشحالیِ اهالی، آنها را از بیخ و بن با لودر و کامیون جمع کردیم.
یخچالهای زیبای محلی در طبیعت را یکی پس از دیگری تخریب کردیم و دیگر اثری از آنها نیست و فقط خاطراتی در ذهن پیشکسوتان ما باقی مانده است.
بسیاری از خانههای قدیمی و باستانی را که ارزش میراثی داشتند کوبیدیم و آپارتمان ساختیم و امروز دربهدر به دنبال آن میگردیم.
ظروف مسی خانههایمان را به دورهگردها به عنوان زباله و ضایعات فروختیم و تعداد کمی از «ساختٮمکٮنه» و «کژین شٮوی» را هم که مانده بودند پرده و رومیزی کردیم و جاجٮمها را نیز باز کردیم و پشم آن را دور ریختیم و به جای آنها پتوی مسافرتی خریدیم.
فرشهای دستباف خودرنگ و دسترنگ نفیسمان را به صادرکنندگان فرش به ثمن بخس فروختیم تا تکهتکه کنند و پادری و رومبلی خارجیها شود و به جای آنها فرش ماشینی خریدیم.
به جای تکلم به زبان شیرین و کهن سنگسری که غنیتر از خیلی از زبانهای زنده دنیا از جمله فارسی بود با بچههایمان فارسی صحبت کردیم تا مثلاً کلاس! بگذاریم.
و به جای آداب و رسوم باقیمانده از پیشینیان در مراسم عقد و عروسی و شادی، ارکسترهای پاپ و دیجیهای روزمرگی را آوردیم و خیلی هنر کردیم به جای اشعار نغز سنگسری و صدای «لَلٮ» و «یِری یِری سـٮمَ» گاهی با «سپیده جانم» مازندرانی، زورکی شمالی رقصیدیم.
و به جای سرگرمیهای بسیار متنوع و مفرح خودمان مثل «کُردوٮـسّی»، «هفتسنگ»، «کۏروَریژۊ» و… بازیهای رایانهای و دیجیتالی را به بچههایمان یاد دادیم تا در همان بچگی دچار افزایش وزن و کمتحرکی و در سنین جوانی دچار امراض جسمی و روحی شوند و بسیاری موارد دیگر که غفلت ورزیدیم و… و البته که تا حدودی هم به این سمت هدایت شدیم تا شاید دور بودن از گذشته و تاریخ و فرهنگ، به نوعی ما را متدینتر و مسلمانتر کند که آن هم زهی خیال باطل.
ولی در هر حال آنچه مسلم و مهم است اینکه هیچ وقت برای جبران این کار غفلت زده و سهوآلوده دیر نیست و اندوختههای ما هم بسیار است و دانستن و پرداختن به آنها هم بسیار ضروری است.
در سالهای اخیر بسیاری از بزرگان نویسندگان، هنرمندان، ادبا و شعرای شهرمان در این جهت تلاشهایی را انجام دادهاند که حاصل آنها دهها کتاب، اثر، شعر و ترانه، و ثبت آثار ملموس و غیرملموس میراث فرهنگی ماست که جای تقدیر و سپاس از همه آنها دارد.
کتاب حاضر نیز تلاشی است در جهت شناساندن گوشهای از داشتههای ارزشمند سنگسریهای متمدن و هوشمند که حتی بازیها و سرگرمیهای آنان نیز رشد و نمو تولید و خودکفایی و زندگی توأم با امید و مهربانی را نوید میداده است و بسیاری از این موارد و بازیها، منحصر به فرد و استثنایی بوده است.
بیش از ۱۰۰ بازی که بعضیها ابتکاری و ابداعی ایل بوده و بعضیها با اقتباس از جاهای دیگر و با تغییراتی که با مقتضیات و منافع توده مردم اینجا همراه بوده است نشان از آن دارد که مرد و زن سنگسری علاوه بر برنامهریزی برای اقتصاد خانواده و معیشت عمومی، در بازیها و سرگرمیها هم در این راستا و طبق برنامه حرکت کرده است که اگر مجالی باشد در آینده در خصوص ارتباط این بازیها با شغل و تقویم سالیانه کاری و درآمد و افراد ایل بیشتر خواهیم گفت. در هر حال تهدید جهانی شدن و از بین رفتن فرهنگهای بومی محلی همه ما را مصمّم میکند که در این زمینه بیشتر تفکر و تأمل داشته باشیم. قطعاً این فرهنگ بومی ماست که به ما و ساکنان منطقه هویت میبخشد. این هویت بومی در کنار وجه تمایزی که بین مردم مناطق مختلف به وجود میآورد غرور ملی را هم سبب میشود.
مضافاً اینکه ایل سنگسر یک قوم به تمام معنا خودکفا بوده و در اقتصاد و کار و تلاش زبانزد خاص و عام بوده و پیشینه فرهنگی این مردم که در ۱۱ استان کشور قلمرو داشتهاند و در شرق و غرب کشور شناخته شده و مشهور بودهاند در محدوده جغرافیای سیاسی و تقسیمات کشوری، در یک باریکه چند کیلومتری در حال محدود شدن و فراموشی است. و این غرور ملی در معرض آسیب جدی قرار گرفته است.
[1]. ابوتراب سردادور. تاریخ نظامی و سیاسی دوران نادرشاه افشار، ناشر: زرین قلم.
[2]. سوره حشر آیه 2.